عكاسي توسط يك فرد كشف و تكميل نشدهاست، بلكه نتيجهٔ تلاش بسياري از افراد در زمينههاي مختلف و اكتشافات و نوآوريهاي آنان در طول تاريخ است.[۸]
نحوهٔ كاركرد دوربين سوراخ سوزني.
سالها قبل از اختراع عكاسي، اساس كار دوربين عكاسي وجود داشتهاست؛ موزي، ارسطو و اقليدس در سدهٔ ۵ و ۴ پيش از ميلاد نحوهٔ كاركرد دوربين سوراخ سوزني را شرح دادهبودند.[۹] در يونان باستان عقيده بر اين بود كه نور از چشم به سمت اشياء ميتابد و بازتاب آن باعث ديدن ميشود. ارسطو و اقليدس با استفاده از تئوري سوراخسوزني تلاش كردند خلاف آن نظريه را ثابت كنند؛ آنها در پشت دوربينهاي سوراخ سوزني صفحهاي نيمهمات قرار ميدادند تا تصوير بازتابشدهٔ روي آن با چشم ديده شود.[۱۰] در قرن ششم ميلادي، آنتميوس در آزمايشهاي خود از دوربين تاريكخانهاي استفاده كرد.[۱۱]
ابن هيثم تئوري دوربين سوراخ سوزني را گسترش داد و در مشاهدات خورشيد گرفتگي خود از وسيلهاي به نام «جعبه تاريك» استفاده كرده بود.[۱۲] او براي نخستينبار از دوربين سوراخ سوزني و دوربين تاريكخانهاي در آزمايشهايش جهت بررسي خواص نور پرداخت.[۱۳] آلبرتوس ماگنوس[پانويس ۲] در قرن سيزدهم ميلادي نيترات نقره[۱۴] و ژرژ فابريسيوس[پانويس ۳] نقره كلريد را كشف كرد.[۱۵] و دانيل باربارو[پانويس ۴] در سال ۱۵۶۸ ميلادي نحوهٔ عملكرد ديافراگم و كاركرد عدسي در دوربين تاريكخانهاي را شرح داد.[۱۶] ويلهلم هومبرگ[پانويس ۵] در سال ۱۶۹۴ ميلادي توضيح داد كه نور چگونه برخي از مواد شيميايي را تاريك ميكند[۱۷] و در سال ۱۸۰۲ ميلادي توماس وجوود[پانويس ۶] انگليسي توانست بر روي سطحهاي حساس شده با نيترات نقره تصوير شفافي به دست آورد.[۱۸]
اتاق تاريك منجر به تكامل عكاسي و پيدايش دوربين عكاسي شد. اتاق تاريك عبارت از اتاقي بدون پنجره است كه به جز روزنهاي كه بر يكي از ديوارهاي اتاق تعبيه شده، هيچ نوري به آن وارد نميشود. تصاوير يا چشماندازهاي روبهروي روزنه به صورت وارونه بر ديوار روبرويش بازتاب مييابد كه قابل ديدن است. بعضي از نگارگران از تصاوير بازتاب يافته به عنوان الگوي نقاشي استفاده ميكردند. بعدها اين اتاق تاريك در ابعاد كوچكتر تبديل شد به دوربين عكاسي شد يعني در برابر روزنهاي كه وجود داشت مادهٔ حساس به نور قرار ميدادند تا تصاوير بازتابش يافته، ثبت و ضبط شوند.[۱۹]
نخستين عكس ثبتشده در تاريخ توسط ژوزف نيسهفور نيپس.
اولين تصوير ليتوگرافي نوري در سال ۱۸۲۲ ميلادي توسط مخترع فرانسوي، ژوزف نيسهفور نيپس[پانويس ۷] توليد شد اما در هنگام رونوشتبرداري از بين رفت.[۲۰] اما نيپس در سال ۱۸۲۶ دوباره توانست عكسي دائمي از طبيعت به نام اصطبل و كبوترخانه را خلق كند.[۲۱] ولي زمان نوردهي اين عكس هشت ساعت بود كه زمان بسيار درازي است، و مشكل ديگر هم اين بود كه تصوير نگاتيو بود يعني هرچه سفيد بود را سياه هرچه سياه بود را سفيد نشان ميداد. به همين دليل او به دنبال يافتن فرايند بهتري بود و با همكاري لوئي داگر،[پانويس ۸] آزمايشهايي را بر تركيبات نقره براساس يافتههاي يوهان هاينريش شولتز[پانويس ۹] در سال ۱۸۱۶ ميلادي انجام دادند؛ در آن سال شولتز مشاهده كرد كه مخلوطي از نيترات نقره و گچ در مقابل نور، تيره ميشوند.[۲۲]
يك عكس داگرئوتيپ كه توسط لوئي داگر عكسبرداري شده.
نيپس در سال ۱۸۳۳ ميلادي درگذشت؛ ولي داگر در سال ۱۸۳۷ توانست روش داگرئوتايپ[پانويس ۱۰] را اختراع كند. داگرئوتايپ بدينگونه بود كه به صفحهاي نقرهاي مدتي بخار يد داده تا نسبت به نور حساس شود، سپس آن را درون يك دوربين جعبهاي گذاشته و با برداشتن عدسي حدود ۱۵ تا ۳۰ دقيقه نور از شي موردنظر به صفحهٔ نقرهاي تابانده ميشد. براي ظهور تصوير، صفحه را در محلول جيوه با حرارت ۶۵ درجه قرار ميداد تا با چسبيدن ذرات نقره و جيوه، عكس بوجود آيد؛ سپس صفحه را در آب سرد فرو ميبرد تا سطح آن پايدار گردد، در نهايت صفحه را در آبنمك (سديم كلريد) قرار ميداد و تصوير ظاهر ميشد.[۲۳][۲۴][۲۵] يكي از مشكلات روش داگرئوتايپ اين بود كه فقط ميشد يك نسخهٔ پوزيتيو يا مثبت (عكس دائمي) از سوژه ثبت كرد.[۲۶]
اين عكس در سال ۱۸۴۹ به روش كالوتايپ برداشته شده.
در سال ۱۸۳۵ ميلادي، چند ماه پس از اينكه نتيجهٔ آزمايشهاي لوئي داگر اعلام شد، شيميدان انگليسي، هنري فاكس تالبوت[پانويس ۱۱] گزارشي از روند عكاسي خود كه آن را «طراحي نوري» ناميده بود منتشر كرد؛ تالبوت اين روش را در سال ۱۸۳۵ ميلادي ابداع كرده بود اما آن را مخفي نگه داشت و روش خود را كامل و در سال ۱۸۴۰ با عنوان كالوتايپ[پانويس ۱۲] معرفي كرد.[۲۷] در اين روش، بهجاي استفاده از صفحات فلزي، از كاغذ حساسشده به نيترات نقره با تركيبي از سديم كلريد و اسيد گاليك استفاده كرد. كاغذ حساسشده به مدت دو دقيقه نوردهي ميشد و پس از آن يك تصوير پنهان بوجود ميآمد كه آن را با استفاده از پتاسيم يديد و سديم سولفات به صورت نگاتيو (منفي) در اندازههاي كوچكتر ثبت ميكرد.[۲۸] سپس با استفاده از آن ميشد نسخههاي دائمي فراواني در اندازههاي مختلف تهيه كرد؛ تا پيش از اين عكاسان مجبور بودند صفحهٔ حساس را به اندازهٔ شي موردنظر بسازند و امكان تغيير در اندازه وجود نداشت. تا سال ۱۸۶۰ ميلادي روش داگرئوتايپ به كلي منسوخ شد و عكاسي مبتني بر نسخههاي نگاتيو و پوزيتيو جايگزين آن شد.[۲۹] در سال ۱۸۳۹ جان هرشل[پانويس ۱۳] با استفاده از سديم تيو سولفات روشي را براي تهيهٔ نسخهٔ نگاتيو روي شيشه ابداع كرد كه بهمرور جايگزين نگاتيوهاي كاغذي شد.[۳۰]
عكاسي توسط يك فرد كشف و تكميل نشدهاست، بلكه نتيجهٔ تلاش بسياري از افراد در زمينههاي مختلف و اكتشافات و نوآوريهاي آنان در طول تاريخ است.[۸]
نحوهٔ كاركرد دوربين سوراخ سوزني.
سالها قبل از اختراع عكاسي، اساس كار دوربين عكاسي وجود داشتهاست؛ موزي، ارسطو و اقليدس در سدهٔ ۵ و ۴ پيش از ميلاد نحوهٔ كاركرد دوربين سوراخ سوزني را شرح دادهبودند.[۹] در يونان باستان عقيده بر اين بود كه نور از چشم به سمت اشياء ميتابد و بازتاب آن باعث ديدن ميشود. ارسطو و اقليدس با استفاده از تئوري سوراخسوزني تلاش كردند خلاف آن نظريه را ثابت كنند؛ آنها در پشت دوربينهاي سوراخ سوزني صفحهاي نيمهمات قرار ميدادند تا تصوير بازتابشدهٔ روي آن با چشم ديده شود.[۱۰] در قرن ششم ميلادي، آنتميوس در آزمايشهاي خود از دوربين تاريكخانهاي استفاده كرد.[۱۱]
ابن هيثم تئوري دوربين سوراخ سوزني را گسترش داد و در مشاهدات خورشيد گرفتگي خود از وسيلهاي به نام «جعبه تاريك» استفاده كرده بود.[۱۲] او براي نخستينبار از دوربين سوراخ سوزني و دوربين تاريكخانهاي در آزمايشهايش جهت بررسي خواص نور پرداخت.[۱۳] آلبرتوس ماگنوس[پانويس ۲] در قرن سيزدهم ميلادي نيترات نقره[۱۴] و ژرژ فابريسيوس[پانويس ۳] نقره كلريد را كشف كرد.[۱۵] و دانيل باربارو[پانويس ۴] در سال ۱۵۶۸ ميلادي نحوهٔ عملكرد ديافراگم و كاركرد عدسي در دوربين تاريكخانهاي را شرح داد.[۱۶] ويلهلم هومبرگ[پانويس ۵] در سال ۱۶۹۴ ميلادي توضيح داد كه نور چگونه برخي از مواد شيميايي را تاريك ميكند[۱۷] و در سال ۱۸۰۲ ميلادي توماس وجوود[پانويس ۶] انگليسي توانست بر روي سطحهاي حساس شده با نيترات نقره تصوير شفافي به دست آورد.[۱۸]
اتاق تاريك منجر به تكامل عكاسي و پيدايش دوربين عكاسي شد. اتاق تاريك عبارت از اتاقي بدون پنجره است كه به جز روزنهاي كه بر يكي از ديوارهاي اتاق تعبيه شده، هيچ نوري به آن وارد نميشود. تصاوير يا چشماندازهاي روبهروي روزنه به صورت وارونه بر ديوار روبرويش بازتاب مييابد كه قابل ديدن است. بعضي از نگارگران از تصاوير بازتاب يافته به عنوان الگوي نقاشي استفاده ميكردند. بعدها اين اتاق تاريك در ابعاد كوچكتر تبديل شد به دوربين عكاسي شد يعني در برابر روزنهاي كه وجود داشت مادهٔ حساس به نور قرار ميدادند تا تصاوير بازتابش يافته، ثبت و ضبط شوند.[۱۹]
نخستين عكس ثبتشده در تاريخ توسط ژوزف نيسهفور نيپس.
اولين تصوير ليتوگرافي نوري در سال ۱۸۲۲ ميلادي توسط مخترع فرانسوي، ژوزف نيسهفور نيپس[پانويس ۷] توليد شد اما در هنگام رونوشتبرداري از بين رفت.[۲۰] اما نيپس در سال ۱۸۲۶ دوباره توانست عكسي دائمي از طبيعت به نام اصطبل و كبوترخانه را خلق كند.[۲۱] ولي زمان نوردهي اين عكس هشت ساعت بود كه زمان بسيار درازي است، و مشكل ديگر هم اين بود كه تصوير نگاتيو بود يعني هرچه سفيد بود را سياه هرچه سياه بود را سفيد نشان ميداد. به همين دليل او به دنبال يافتن فرايند بهتري بود و با همكاري لوئي داگر،[پانويس ۸] آزمايشهايي را بر تركيبات نقره براساس يافتههاي يوهان هاينريش شولتز[پانويس ۹] در سال ۱۸۱۶ ميلادي انجام دادند؛ در آن سال شولتز مشاهده كرد كه مخلوطي از نيترات نقره و گچ در مقابل نور، تيره ميشوند.[۲۲]
يك عكس داگرئوتيپ كه توسط لوئي داگر عكسبرداري شده.
نيپس در سال ۱۸۳۳ ميلادي درگذشت؛ ولي داگر در سال ۱۸۳۷ توانست روش داگرئوتايپ[پانويس ۱۰] را اختراع كند. داگرئوتايپ بدينگونه بود كه به صفحهاي نقرهاي مدتي بخار يد داده تا نسبت به نور حساس شود، سپس آن را درون يك دوربين جعبهاي گذاشته و با برداشتن عدسي حدود ۱۵ تا ۳۰ دقيقه نور از شي موردنظر به صفحهٔ نقرهاي تابانده ميشد. براي ظهور تصوير، صفحه را در محلول جيوه با حرارت ۶۵ درجه قرار ميداد تا با چسبيدن ذرات نقره و جيوه، عكس بوجود آيد؛ سپس صفحه را در آب سرد فرو ميبرد تا سطح آن پايدار گردد، در نهايت صفحه را در آبنمك (سديم كلريد) قرار ميداد و تصوير ظاهر ميشد.[۲۳][۲۴][۲۵] يكي از مشكلات روش داگرئوتايپ اين بود كه فقط ميشد يك نسخهٔ پوزيتيو يا مثبت (عكس دائمي) از سوژه ثبت كرد.[۲۶]
اين عكس در سال ۱۸۴۹ به روش كالوتايپ برداشته شده.
در سال ۱۸۳۵ ميلادي، چند ماه پس از اينكه نتيجهٔ آزمايشهاي لوئي داگر اعلام شد، شيميدان انگليسي، هنري فاكس تالبوت[پانويس ۱۱] گزارشي از روند عكاسي خود كه آن را «طراحي نوري» ناميده بود منتشر كرد؛ تالبوت اين روش را در سال ۱۸۳۵ ميلادي ابداع كرده بود اما آن را مخفي نگه داشت و روش خود را كامل و در سال ۱۸۴۰ با عنوان كالوتايپ[پانويس ۱۲] معرفي كرد.[۲۷] در اين روش، بهجاي استفاده از صفحات فلزي، از كاغذ حساسشده به نيترات نقره با تركيبي از سديم كلريد و اسيد گاليك استفاده كرد. كاغذ حساسشده به مدت دو دقيقه نوردهي ميشد و پس از آن يك تصوير پنهان بوجود ميآمد كه آن را با استفاده از پتاسيم يديد و سديم سولفات به صورت نگاتيو (منفي) در اندازههاي كوچكتر ثبت ميكرد.[۲۸] سپس با استفاده از آن ميشد نسخههاي دائمي فراواني در اندازههاي مختلف تهيه كرد؛ تا پيش از اين عكاسان مجبور بودند صفحهٔ حساس را به اندازهٔ شي موردنظر بسازند و امكان تغيير در اندازه وجود نداشت. تا سال ۱۸۶۰ ميلادي روش داگرئوتايپ به كلي منسوخ شد و عكاسي مبتني بر نسخههاي نگاتيو و پوزيتيو جايگزين آن شد.[۲۹] در سال ۱۸۳۹ جان هرشل[پانويس ۱۳] با استفاده از سديم تيو سولفات روشي را براي تهيهٔ نسخهٔ نگاتيو روي شيشه ابداع كرد كه بهمرور جايگزين نگاتيوهاي كاغذي شد.[۳۰]